زازران
شبکه اجتماعی گوگل موج
برگرفته از سایت IT IRAN موضوع مطلب : IT IRAN با سریعتر شدن دسترسی به اینترنت، یکی از مواردی که با رشد چشمگیری روبرو میشود، میزان دانلود فایل از این شبکه فوق پهناور است. هکرها این نکته را به خوبی میدانند و از این بستر برای پخش کردن ویروسهای مخربشان استفاده میکنند. در این مقاله یک سرویس را به شما معرفی میکنیم که به سادگی به شما میگوید آیا فایلی که دانلود کردهاید ویروس است یا حاوی ویروس هست یا نه؟ این سرویس زمانی که آنتی ویروس شما یک فایلی را به عنوان ویروس میشناسد ولی شما فکر میکنید که آن فایل ویروس نیست هم به شما کمک میکند. مثبت کاذب ( False Positive ) چیست؟ و چگونه میتواند خطرساز شود؟ مثبت کاذب چرا اتفاق میافتد؟ حالا چی کار میشود کرد؟ اگر فالس پوزیتیو اتفاق افتاده باشد، قاعدتا باید فقط در یکی دوتا از سرویسهایی که ویروس توتال از آنها استفاده میکند، ویروس تشخیص داده بشود و در 38-39 سرویس دیگر مشکلی وجود نداشته باشد. این جوری میتوانید بفهمید که آیا مثلا فلان فایل ویندوزی شما که توسط آنتیویروس به عنوان ویروس شناخته میشود، ویروس هست یا خیر؟ چطوری از ویروس توتال بهتر استفاده کنیم؟ یک خوبی فوقالعاده این روش دارد. شما همیشه نیاز نیست منتظر بمانید. در حقیقت هر ویروس یک شناسه یکتا دارد. فقط کافی است آپلودر بعد از این که شما درخواست بررسی دادید، بگردد و ببیند آیا شناسه یکتایی که برای ویروسها، در بانک اطلاعاتیش دارد را در فایل شما هم میبیند یا نه؟ امیدوارم این سایت عالی به درد شما هم بخورد. یک نکته دیگر را که باید یادآوری کنم و ممکن است برای شما سوال باشد هم این است که پس با وجود این سایت چه نیازی به نرم افزار است؟ چرا باید نرم افزار آنتی ویروس را در سیستم نصب کنیم که سرعت سیستممان هم پایین بیاید؟ موضوع مطلب : لحظات وداع حضرت فاطمه علیهاالسلام در اوراق تاریخ
در منابع شیعه و سنی در زمینه شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام مطالبی اعم از تاریخی و روایی ذکر شده است که در این مطلب اجمالا به آن میپردازیم. سلیم بن قیس میگوید: از ابنعباس شنیدم که میگفت: چون بیماری حضرت فاطمه علیهاالسلام شدید شد، علیعلیه السلام را طلبید و فرمود: "وصیت میکنم تو را که بعد از من با امامه دختر خواهر من زینب ازدواج کنی و تابوت مرا چنانچه ملائکه برای من وصف کردند، بسازی، و نگذاری احدی از دشمنان خدا در[تشییعٍ] جنازه من حاضر شوند. پس همان روز فاطمه علیهاالسلام از دنیا رحلت کرد. از صدای گریه، مدینه به لرزه در آمد و مردم را دهشتی روی داد مانند روز وفات حضرت رسالت صلی الله علیه و آله و سلم." پس ابوبکر و عمر به تعزیه حضرت علی علیه السلام آمدند و گفتند: تا ما حاضر نشویم بر دختر رسول خدا نماز نگزار. چون شب رسید، حضرت علی علیه السلام، عباس و فضل پسر او و مقداد و سلمان و ابوذر و عمّار را طلبید و بر جنازه حضرت فاطمه علیهاالسلام نماز گزارد و او را دفن نمود. چون صبح شد، مقداد به ابوبکر و عمر گفت: ما دیشب فاطمه را دفن کردیم. عمر به ابوبکر گفت: نگفتیم چنین خواهند کرد؟ عباس گفت: فاطمه خود چنین وصیت کرده بود که شما بر او نماز نخوانید. چون شب رسید، حضرت علی علیه السلام، عباس و فضل پسر او و مقداد و سلمان و ابوذر و عمّار را طلبید و بر جنازه حضرت فاطمه علیهاالسلام نماز گزارد و او را دفن نمود. چون صبح شد، مقداد به ابوبکر و عمر گفت: ما دیشب فاطمه را دفن کردیم. عمر به ابوبکر گفت: نگفتیم چنین خواهند کرد؟ عباس گفت: فاطمه خود چنین وصیت کرده بود که شما بر او نماز نخوانید. عمر گفت: شما کینه قدیم خود را هرگز ترک نمیکنید، والله که میروم او را از قبر در آورم و بر او نماز میکنم. امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: به خدا سوگند اگر این کار را انجام دهی، شمشیر خود را از غلاف بکشم و در نیام نکنم تا تو را و جماعت بسیاری را به قتل رسانم. بعد از این، ایشان توطئه کردند که علی علیه السلام را به قتل رسانند و گفتند: تا او را نکشیم ما به اهداف خود نمیرسیم. ابوبکر گفت: چه کسی این جرأت را میکند؟ عمر گفت: خالد بن ولید. پس او را طلبیدند و گفتند: میخواهیم تو را بر امر عظیمی بگماریم. گفت: مرا بر هر کاری میخواهید بگمارید، اگرچه بر کشتن علی باشد. گفتند: از برای همین تو را طلبیدیم. خالد گفت: چه وقت او را به قتل برسانم؟ ابوبکر گفت: در وقت نماز در پهلوی او بایست، چون سلام نماز گوید گردن او را بزن. چون در آن وقت، اسماء بنت عمیس که پیشتر همسر جعفر طیّار بود در خانه ابوبکر زندگی میکرد. بر توطئه ایشان مطلع شد، کنیزک خود را گفت: برو به خانه علی و فاطمه علیهاالسلام به دور خانه ایشان بگرد و این آیه را بخوان. " وَ جاءَ رَجُلُ مِن اَقصَا المَدینَةِ یَسعَی قَالَ یا مُوسَی اِنَّ المَلاَ یَاتَمِروُنَ بِکَ لِیَقتُلوکَ فَاخرُج اِنّی لَکَ مِنَ النّاصِحِین."(سوره قصص؛ آیه 20) چون کنیزک آمد و این آیه را خواند، علی علیه السلام فرمود: به خاتون خود بگو: خدا تو را رحمت کند، ایشان قدرت آن ندارند، اگر ایشان مرا بکشند چه کسی با ناکثان و قاسطان و مارقان قتال خواهد کرد. پس حضرت وضو ساخت و به مسجد رفت و مشغول نماز شد. خالد بن ولید آمد و در پهلوی آن حضرت ایستاد، پس ابوبکر در اثنای نمازش پشیمان شد، ترسید که اگر علی علیه السلام شمشیر بکشد؛ اول او را بکشد، پس تشهدش را بسیار طول داد تا آن که نزدیک شد تا آفتاب در آید، زیرا میترسید که اگر سلام بگوید خالد به گفته او عمل کند و فتنهای بر پا شود، پس پیش از سلام نمازش گفت: ای خالد! مکن آنچه را گفته بودم، اگر بکنی تو را خواهم کشت.(کتاب سلیم بن قیس؛ ص 255/ احتجاج؛1/240) و این فتنه دفع شد. موضوع مطلب :
سعادت بدون لذت معنا ندارد ![]() مرحوم نراقی قویترین لذات را لذات عقلی میداند، زیرا این لذت، لذتی فعلی و ذاتی است که با اختلاف حالات و احوالات از بین نمیرود بر خلاف لذات حسیّه که انفعالی و عرضیاند و زوال پذیرند.
فضیلت در دیدگاه نراقی و ارسطو از نظر ارسطو فضیلت عملی است که منجر به خوبی میشود و بدین ترتیب فضیلت وسیلهای در جهت نیل به سعادت تلقی میشود12. امّا از نظر مرحوم نراقی: فضایل اخلاقی از امور نجات دهنده آدمیاند و انسان را به سعادت ابدی میرسانند و رذایل اخلاقی از جمله مهلکاتاند و موجب شقاوت سرمدیهاند.13 مرحوم نراقی در جای دیگری میآورد: اموری که با روح آدمی منافات دارند و از دردهای روح به شمار میروند رذایل اخلاقیاند که نفس را به هلاکت میافکنند و شقاوت را پدید میآورند که صحت روح به رجوع و بازگشت آن به فضایلی است که او را به سعادت میرساند و او را به مجاورت اهل الله و مقربانش میرساند.14 از عبارتهایی که از این دو شخصیت مطرح شد، به دست میآید که هر دو فضایل را وسیله رسیدن به سعادت تلقی مینمایند که البته با توجه به اینکه سعادت حقیقی نزد آن دو تا حدودی متفاوت است، محدوده کارکرد این فضایل نیز براساس محدوده سعادت حقیقی متفاوت خواهد بود. سعادت و لذت در دو دیدگاه بحث دیگری که در مباحث مربوط به سعادت جایگاهی ویژه دارد، رابطه میان سعادت و لذت است . به نظر ارسطو: اوّلاً: سعادت هم معنا و عین لذت نیست؛ در دیدگاه ایشان، لذت عبارت است از خشنودی محسوسی که در هنگام دستیابی بهامری مطلوب و مورد میل حاصل میشود.15همانگونه که پیشتر متذکر شدیم وی سعادت را عمل عالی روح میداند و آدمی براساس عمل به ارزشها و فضایل اخلاقی و به ویژه فضایل عقلانی است که به سعادت نایل میشود و این تعالی عمل همان چیزی است که به عنوان غایت به دنبالش هستیم، نه لذت. و البته لذت همراه با دست یافتن به این فضایل و کمالات و اعمال آن فضایل وجود دارد. علاوه بر این، آنچه که آدمی در راه رسیدن به سعادت اولاً و بالذات در پی آن است، عمل براساس فضایل عقلانی و اخلاقی است و اگر مطلوبیتی برای لذت حاصله از نیل به این کمالات وجود دارد مطلوبیتی بالعرض است و غایت اصلی رفتار اخلاقی و عقلانی او نمیباشد. چنین معنایی از عبارات مرحوم نراقی نیز قابل درک است و به نظر میرسد وی نیز لذت را پیامد نیل به امور مطلوب میداند و الم را در اثر فقدان و عدم وصول به آن امور تفسیر میکند. ایشان در کتاب لمعةالالهیة میآورد: اللذة ادراک الملائم من حیث هو ملائم و الألم مقابله16. لذت ادراک امری ملائم [با طبع و نفس انسانی] است و الم مقابل آن ادراک است. و نیز میتوان این نکته را بهدست آورد که مطلوبیت لذت با تابع مطلوبیت چیز دیگری است که در راه رسیدن به سعادت واقع شده است. ایشان بعد از بیان قوای انسانی میگوید: به ازای هر قوهای لذت و المی وجود دارد، یعنی لذتها و المها عبارتند از لذات و آلام عقلیه، خیالیه، غضبیه و بهیمیه. لذت عقلیه مثل: انبساط و ابتهاج حاصل از معرفت اشیای کلیه و ادراک ذواتِ مجرده نورانیه است و الم عقلی مثل: گرفتگی و کدورت حاصل از جهل است. لذت خیالیه مثل: شادی حاصل از ادراک صور و معانی جزئیه ملائم است و الم خیالی مثل: [کسالت حاصل از] ادراک صور و معانی جزئیه غیر ملائم. لذت قوه غضبیه همانند: انبساط حاصل از غلبه و نیل به مناصب و پستها است و الم این قوه همانند: کدورت و گرفتگی حاصل از مغلوبیت و عزل شدن و مرئوس بودن است. و لذت بهیمیه لذتی است که از خوردن، جماع و امثال این امور حاصل میگردد و الم بهیمی حالتی است که از تشنگی، گرسنگی، گرما و سرما و... حاصل میشود.17 با توجه به آنچه گذشت میتوانیم این دو شخصیت را بر این عقیده مشترک بخوانیم که لذت را پیامد نیل به امر مطلوب میدانند. مرحوم نراقی قویترین لذات را لذات عقلی میداند، زیرا این لذت، لذتی فعلی و ذاتی است که با اختلاف حالات و احوالات از بین نمیرود بر خلاف لذات حسیّه که انفعالی و عرضیاند و زوال پذیرند.18 نهایت سعادت مرحوم نراقی سعادتهای جسمی همانند سلامت بدن و ثروت و... را اگر در طریق نیل به سعادت حقیقی قرار گیرند سعادت مضاعف مینامد و اگر در طریق کسب خشم خدا قرار گیرند، آن را اساسا سعادت نمیداند.19 از سوی دیگر تنها راه رسیدن به سعادت حقیقی را اصلاح جمیع صفات و قوای آدمی در تمام دورانها معرفی میکند و میگوید: لا تحصل السعادة الا باصلاح جمیع الصفات والقوی دائما: فلا تحصل باصلاحها بعضا دون بعض و وقتا دون وقت، کما ان الصحة الجسمیة، و تدبیر المنزل و سیاسةالمدن، لا تحصل الاباصلاح جمیع الأعضاء و الاشخاص و الطوائف فی جمیع الاوقات، فالسعیدالمطلق من اصلح جمیع صفاته و افعاله علی و جهالثبوت و الدوام بحیث لا یغیره تغیر الاحوال والازمان...20 سعادت حاصل نمیشود مگر با اصلاح دائمی جمیع صفات و قوا. این مهم با اصلاح برخی قوا و نادیده گرفتن برخی دیگر و یا اصلاح آن قوا در برخی زمانها و اهمال در برخی دیگر از زمانها حاصل نمیشود. همچنان که سلامت بدن و اداره منزل و کشورداری قابل دسترسی نیست مگر با اصلاح جمیع اعضا و اشخاص و طوایف، آن هم در تمام زمانها. بر این اساس، سعید مطلق کسی است که تمام صفات و افعالش را به صورتی ثابت و دائمی اصلاح کرده باشد، بهگونهای که تغییرات و تحولات ایام بر سعادت او خدشهای وارد نسازند و تحولات اصلاح او را برهم نزند. موضوع مطلب : عواقب مثبت آزادی بیان ![]() گترین نعمت و سرمایهای را که میتوان برای انسان تصور کرد، داشتن اعتماد به نفس و احساس خود ارزشمندی است.اعتماد به نفس و اعتقاد به خویشتن لازمه رشد سالم شخصیت در افراد محسوب میشود. اعتماد به نفس به معنای احساس داشتن صلاحیت و توانمندی برای کنارآمدن با چالشهای زندگی و خود را شایسته برای رسیدن به خوشبختی دانستن است. به عبارت دیگر اعتماد به نفس عبارت است از احساس ارزشمند بودن و این حس از مجموع افکار، احساسها، عواطف و تجربیاتمان در طول زندگی ناشی میشود. چگونگی تعریفی که ما از خودمان میکنیم بر انگیزشها، نگرشها و رفتار وعواطف و همچنین سازگاری هیجانی مان تاثیر میگذارد. اعتماد به نفس همچنین میتواند بهعنوان ترکیب احساس قابلیت با احساس دوست داشتهشدن، تعریف شود. به زبان سادهتر اعتماد به نفس به معنای اعتماد و اطمینانی است که فرد نسبت به تواناییها و داشتههای خود دارد و نیز ارزشی است که فرد برای خود و تواناییهایش قائل است. از اینرو به جای مفهوم اعتماد به نفس از واژه عزتنفس هم استفاده میشود. احساس توانایی و اعتقاد شخص به اینکه «من میتوانم» پایه رشد و پرورش اعتماد به نفس است و برعکس احساس عدمتوانایی و قادر نبودن به انجام کار نیز رشد عدماطمینان بهخود و کاهش اعتماد به نفس را بهدنبال خواهد داشت، بنابراین برای پرورش اعتماد به نفس و ایجاد حس خودارزشمندی، میبایست احساس توانایی را در کودک ایجاد کرد. هر فرد دارای یک تصویر ذهنی از خود است که در روانشناسی به آن خودپنداره میگویند، رفتار آدمی براساس آن شکل میگیرد و شخصیت فرد نیز بر آن احساس ساخته میشود. اعتماد به نفس یک مؤلفه از خودپنداره است و برای افزایش آن باید مؤلفههای خودپنداره را مورد توجه قرار داد. منظور از خودپنداره، مجموعه افکار، احساسها و نگرشهایی است که هر فرد درباره خودش در ذهن پرورش میدهد. اعتماد به نفس به معنای احساس داشتن صلاحیت و توانمندی برای کنارآمدن با چالشهای زندگی و خود را شایسته برای رسیدن به خوشبختی دانستن است. خودپنداره یا تصور واقعی شخص از خویشتن به این معناست که شخص خود را « که» و«چه» میداند و عمدتاً با نقشها، روابط با دیگران و واکنشهای شخص به دیگران تعیین میشود. به عبارت دیگر خودپنداره حاصل تفسیری است که فرد از تصاویر دیگران از خودش دارد و علاوه بر آن تفاسیری که فرد از دیدگاه دیگران برای خودش ترسیم میکند. تصویر ذهنی فرد از خودش آنقدر در رفتار و کردار و شخصیت او تأثیر دارد که روانشناسان میگویند: «به من بگو چه تصویری از خود داری تا به تو بگویم کیستی». تصویری که ما از خود داریم بهخودی خود بار ارزشی ندارد. این ما هستیم که آن را ارزشگذاری میکنیم و به واسطه ارزشی که به آن میدهیم، احساس ارزشمندی یا بیارزشی میکنیم. ما باید سعی کنیم که کودک از همان ابتدا تصویر ذهنی مناسبی از خودش به دست آورد و از عزت نفس کافی برخوردار شود. کودکانی که از اعتماد به نفس سالمی برخوردارند، احساس خوبی در مورد خودشان دارند؛ آنها نقاط ضعف و قوت خود را به خوبی میشناسند،در برابر فشارهای منفی مقاوم هستند و هنگامی که با چالشی روبهرو میشوند قادرند برای یافتن راهحل اقدام کنند. کودکان در این هنگام بدون دستکم گرفتن خود یا دیگران، خشنودی خود را ابراز میکنند. این کودکان واقعبین و عموماً خوشبین هستند، از تعامل و ارتباط با دیگران لذت برده و در موقعیتهای اجتماعی راحت هستند. ![]() فعالیتهای گروهی لذت میبرند. در موقعیت مناسب بدون شک و تردید نقش رهبری را بر عهده میگیرند. اما کودکانی که اعتماد به نفس پایینی دارند تمایل امتحان چیزهای جدید را ندارند و اغلب بهصورت منفی در مورد خود صحبت میکنند، تحمل کمی در برابر ناکامیها دارند و زودتر از دیگران کار خود را رها میکنند.در مقابل چالشها پاسخ فوری آنها «نمیتوانم» است و در مواجهه با این چالشها دچار اضطراب و ناکامی میشوند. اصولاً زمان زیادی را صرف یافتن راهحل برای مشکلاتشان میکنند و چون افکار خودانتقادی زیادی دارند ممکن است منفعل، منزوی یا افسرده باشند. رشد طبیعی کودک هنگامی صورت خواهد گرفت که کارهایی به او محول شود که توانایی انجام آن را داشته باشد، زیرا انجام کار، خودش باعث رشد احساس توانایی میشود. اگر کودکی یک کار را نتواند انجام دهد، احساس ناتوانی در تمام زمینهها در او رشد خواهد کرد و هرگز فکر نخواهد کرد که فقط این کار بهخصوص را نتوانستم انجام دهم، بلکه با تعمیم دادن این احساس به همه ابعاد شخصیتش، عملاً جلو هر گونه تحول و پیشرفتی را سد خواهد کرد. ما خود را آنطور میبینیم که دیگران ما را میبینند. به عبارت دیگرتصویر ذهنی ما از خود بر مبنای دید و قضاوت دیگران و پردازشی که ما از این قضاوتها داریم شکل میگیرد. بنابراین والدین و مربیان، باید شخصیتساز باشند و براساس احترام و ارزش با آنان رفتار کنند و هرگز زایلکننده شخصیت کودکان نباشند. فردی که همواره با نامی نامناسب شناخته یا با لقبهای زشت خطاب میشود یا با زور به پذیرش امری وادار میشود و یا در معرض تبعیضهای رفتاری مربی قرار گیرد و در نهایت مورد تمسخر و تحقیر واقع شود، احساس حقارت میکند و همین احساس پایههای یک قضاوت و ارزشیابی منفی درباره خویش را در فرد شکل میدهد، این نگرش منفی تمام فعالیتهای او را تحتتأثیر قرار میدهد و در قالب صفتهای روحی، روانی و رفتارهای ظاهری و بیرونی بروز میکند. موضوع مطلب : آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندها
آمار وبلاگ
فرم تماس امکانات دیگر |
کلیه حقوق این وبلاگ برای زازران محفوظ است
|